شعر در مورد گردو ، متن زیبا و شعر طنز و کودکانه درباره گردو + شعر گردو شکستم همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
در شهری به دنیا آمدم
که بادهایش از سمت شمال می وزید
به این سبب
لبانم خشک و ترک خوردهَ اند
کمی ببوس مرا
در شهری که به دنیا آمدم
هیچ درخت گردویی نبود
از اینست که
حسرت خنکای سرزمینی را
همیشه به همراه دارم
کمی نوازش کن مرا
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گردو از گردی گردو شد !
پس لابد ابرو هم از ابری ابرو !!
بیهوده نیست
که همیشه خیسی چشم من !!!
بیشتر بخوانید : شعر در مورد عشق واقعی ، امید به زندگی و عشق پایدار از مولانا و حافظ
به هم بزن شکر و آب و آبلیمو را
بیا به رقص در آر آن همه النگو را
مگر که وابکنی اشتهای عصر مرا
بیار سفره ی نان و پنیر و گردو را
در این غروب مساعد بیا که گپ بزنیم
بریز در یقه ات عطر ناب لیمو را
کلیپس واکن و هُرّی بریز برشانه
شب مذاب ، طلای سیاه گیسو را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
لالالا قایق و دریا و پارو
یه تخت راحت از چوبای گردو
لالالا فال قهوه توی فنجون
همش می پرسم از برگشتن اون
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گردو بنی به سرو همی گفت با غرور
«کز من برند پیر و جوان گردکان هزار
بسیار کس به ذائقه بخشند لذتی
از گردگان که هست مرا طرفه خشکبار
لیکن تو را که شُهره ی شهری به بی بری